به بهانه ایام و لیالی قدر و شهادت حضرت علی علیه السلام به یکی از ده ها آیاتی که در مورد حضرت علی علیه السلام در قرآن کریم آمده است اشاره ای می کنیم

این موضوع در ذیل آیه 55 از سوره مبارکه ی مائده ذکر شده و در حقیقت شأن نزول این آیه شریفه همین داستان است:

«فخر رازى» از بزرگان اهل سنت در تفسير خود از «ابوذر» نقل مى‏كند كه مى‏گويد: روزى نماز ظهر را با پيامبر (ص) مى‏خواندم كه سائلى در مسجد تقاضاى كمك كرد، كسى چيزى به او نداد، سائل دست به سوى آسمان بر داشت وعرض كرد: خداوندا گواه باش، من در مسجد پيامبر تو تقاضاى كمك كردم، كسى چيزى به من نداد، على(ع) در حال نماز بود با انگشت كوچك دست راست خودكه در آن انگشترى بود اشاره كرد، سائل آمد و انگشتر را در برابر چشم پيامبر (ص) گرفت، پيامبر(ص) عرضه داشت: خداوندا! برادرم موسى از تو تقاضا كرد كه سينه مرا گشاده دار... وبرادرم هارون را در كار نبّوت من شركت ده، تو به او فرمودى: من به زودى بازوى تو را به وسيله برادرت قوى مى‏كنم، و براى شما قوّت و پيروزى قرار مى‏دهم، خداوندا! من محمّد پيامبر و برگزيده توام، به من شرح صدر ده، و كار را بر من آسان كن، و براى من وزيرى از اهل بيتم قرار ده، و به وسيله او پشت مرا قوى كن، ابوذر مى‏گويد: به خدا سوگند، رسول خدا (ص) اين سخن را تمام نكرده بود كه جبرئل نازل شد وگفت: اى محمّد بخوان انّماوليكم اللّه ورسوله... تفسير فخر رازى، ج 12، ص 26.

همچنین زمخشری در تفسير كشاف، ج 1، ص 649 نزول این آیه را در مورد انگشتر دادن حضرت علی علیه السلام در رکوع می داند.

ناگفته نماند برخی این شبهه را مطرح می کنند که چگونه این داستان با آن داستانی که از آن حضرت نقل شده که تیر را در حال نماز از پای آن حضرت کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند قابل جمع است؟

قابل ذکر است که این سؤال شبهه ای است که همیشه دشمنان حضرت علی علیه السلام برای کمرنگ جلوه دادن فضائل آن حضرت مطرح نموده اند و بزرگان مفسران و دیگر علمای شیعه نیز جوابهای متعددی به آن داده اند که در اینجا به ذکر دو جواب بسنده می کنیم:

اولاً: ائمه(ع) در حالات خود مراتب گوناگونى داشته‏اند. نحوه حضور قلب آنان در نماز سه گونه متصور است:

    1ـ گاهى توجه به خدا به گونه‏اى بوده كه هيچ چيز ديگر را متوجه نمى‏شدند و نمونه‏هاى بسيارى از اين قبيل از ائمه نقل گرديده است.

    2- گاه ممكن است در ضمن حضور قلب كامل، كم و بيش متوجه امور خارجى نيز بوده‏اند ولى به جهت عدم وظيفه نسبت به آنها عكس‏العمل نشان نداده‏اند.

    3- در مواردى ضمن حضور قلب كامل، به برخى از مسائل توجه داشته و بر حسب وظيفه يا استحباب عكس‏العمل نشان داده‏اند، بدون آن كه مانع توجه آنان به خدا باشد.

 از اين نمونه در معصومین زیاد یافت می شود همانند اینکه روزى پيامبر صلى الله عليه و آله نماز جماعت را زودتر از ساير روزها به پايان رساند. برخى علت اين كار را جويا شدند. آن حضرت فرمود: آيا گريه كودك را نشنيديد؟ من نماز را زودتر از روزهاى ديگر به پايان رساندم تا مادر بچه اش را ساكت كند.  بحار الانوار ج 88 ص 93. و از جمله ی آنها همان اعطاى انگشتر توسط اميرالمومنين(ع) به سائل است. عرفا گويند اين مرتبه از حضورقلب كاملتر از مرتبه اول است، زيرا در اولى توجه به خداوند حجاب و مانع عالم كثرات است ولى در اين مرحله آنچنان فانى در رب و وصل به اوست كه از آن مرتبه به شهود عالم مى‏پردازد و به اصطلاح مرتبه لاحجاب مطلق است نه حضور غيب مانع حضور عالم شهود است و نه بالعكس. آنچه هيچ گاه در نمازهاى آنان وجود نداشته، حجاب شدن عالم شهود نسبت به عالم غيب است.

    به عبارت ديگر بايد دانست كه تفاوت امامان با برخى عرفا در آن است كه گروهى از عرفا وقتى در يكى از مقامات سير و سلوك هستند حضور در مقامات ديگر براى آنان به آسانى ممكن نيست ولى امامان داراى آنچنان توانمندى روحى و معنوى هستند كه به آسانى مى‏توانند دو عبادت نماز و زكات را همراه با يكديگر و بدون كاستى در حضور قلب و اخلاص انجام دهند و آنجا كه امور شخصى و مادى مطرح است، همان مقام معنوى خويش را حفظ كنند و درد جسمى، آنان را از حالت «وصال» و «مقام فناء» خارج نگرداند.

ثانیاً: كسى كه اين ايراد را مى‏كند از اين نكته غفلت دارد كه شنيدن صداى سائل و كمك به او پرداختن به غير خدا و توجه به خويشتن يا امور دنيوى نيست، بلكه آن هم در واقع توجه به خداست .

قلب پاك على (ع) در برابر صداى سائلان حساس بود، و به نداى آنها پاسخ مى‏گفت، او با اين كار عبادتى را با عبادت ديگر آميخت، و در حال نماز زكات داد، و هر دو براى خدا و در راه او بود.

برای فهم این مطلب به این نکته دقت کنید که یک دختری که در ابتدای زندگی به زودی از خواب بیدار نمی شود اما همینکه این زن مادر شد با کوچکترین صدای فرزندش بیدار می شود چرا که او اینگونه به خود تلقین نموده که در مقابل هر صدایی عکس العمل نشان ندهد بلکه به صداهای خاص و در اینجا نیز حضرت علی علیه السلام شخصیتی است که فقط هر چه که بوی خدا بدهد را احساس می کند و غیر خدا هیچ چیز دیگری را نمی بیند در این داستان هم شنیدن صدای سائل مسئله ای دنیایی نبود و بلکه عبادتی بود در حال انجام عبادتی دیگر ولی بیرون آوردن تیر از پای آن حضرت رنگ و بوی خدایی نداشت برای همین هم حضرت متوجه نشدند.

ثالثا: اين ايراد و خرده‏گيرى در واقع ايراد بر قرآن مجيد است، چرا كه خداوند در اين آيه دادن زكات را در حال ركوع مورد تكريم و تمجيد قرار داده، و اگر اين عمل نشانه غفلت و بى خبرى از ذكر خدا بود نبايد به عنوان يك صفت والا و با ارزش فوق العاده، روى آن تكيه شود.